ریحانهریحانه، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

ریحانه هدیه ای از عرش الهی

پیشرفت هنر عکاسی تو

ریحانه ام بسیار به هنر عکاسی علاقه مندی و وقتی موبایلمو تنظیم کردم که یه عکس ازهنر نقاشیت بگیری دیدم یکم طول کشید آرشیو و که نگاه کردم دیدم حداقل 5 عکس گرفتی. اینکه چطور بعد از گرفتن هر عکس برمیگشتی و عکس بعدی و میگرفتی بماند. اینکه سوژه های مختلفی انتخاب میکردی هم بماند اصلا بماند هر آنچه که هست ... هنر و بچسب. این شبح نیست، بخشی از موهای بعبعی جنابعالیست. این هم فنی است در عکاسی. ببین حدس بزن. و بخشی از رو تختی شما. ...
21 مهر 1392

اولین تجربه اسب سواری تو

ریحانه زیبای من چند شب پیش به جاده ساحلی رقته بودیم به همراه پدر و مادربزرگ دایی(بقول جنابعالی) و دایی رضا. و تو مرتب بهانه اسب سواری میکردی من که می ترسیدم هم بلحاظ آلودگی اسبها و هم خطر افتادنت. اما بعد از اینکه بهمراه مادربزرگ به قسمت بازیها رفته بودید و کمی که گذشت یکدفعه دیدم همه به یک سمت نگاه می کنند و میگن ریحانه رو ببین، همینکه برگشتم جا خوردم، جنابعالی سوار بر یک اسب بلند بالا داشتی می اومدی. و چنان راست قامت و استوار نشسته بودی مثل اینکه سالهاست تجربه اسب سواری و داری. خلاصه این طرز نشستن و گرفتن از دسته روی پالان اسب منو مبهوت و شیفته خودش کرده بود و دلم بطرفت پر کشیدو اونقدر زیبا و مصمم و خوش فرم نشسته بودی که هیچی نمی تونست...
21 مهر 1392

کنجکاویهای تو

ریحانه ام این روزا که تو در آستانه 4سال و نیمگی قرار داری هر وقت کاری دارم و جایی میذارمت بعد از یکی دو ساعت که برمیگردم میبینم همه گیج میزنن از دست سؤالاتی که میپرسی. چرا این اینجوری شده؟ چی شده که اینجوری شده؟چرا این شده که اینجوری شه؟و............ خلاصه هزار و یک سؤال و تا قانع نشی دیت بردار نیستی. و البته که باید اینگونه باشی و با دلایل سطحی و ساده قانع نشی و این رمز موفقیت تو توی زندگیه. باید عمیق بود و عمیق نگریست. و به هر چیز سطحی قانع نشد. دختر خاله ات مریم از مسافرت که رفته بودن با خودش یه خرگوش آورده و تو مدام بهم میگی همه حیوانات خونگی دارن منم میخوام. قربون اون ادبیات زیبای حرف زدنت مادررررررررررر ...
9 مهر 1392
1